احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بنداری . شاعری فارسی . مکنی به ابوالعباس . رجوع به کتاب محاسن اصفهان مافروخی ص 33 شود. ما فروخی او را جزء شعرای فارسی معاصر خود می آورد و او کتاب محاسن اصفهانرا دراوائل قرن پنجم هجری تألیف کرده است و بندار شاعر معروف نیز بر حسب روایاتی که در دست است در 401هَ . ق . وفات کرده است . و نام او را کمال الدین ابوالفتح بنداربن ابی نصر خاطری رازی گفته اند و گمان نمی رود که بندار معروف ، بنداری صاحب این ترجمه باشد.
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ناصر لدین اﷲ. رجوع به ناصر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ناطقی . رجوع به احمدبن محمدبن عمر الحنفی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نامی . ابوالحاج عبدالرحمان نامی الارزنجانی الاصل . وی مفتش ورق آلتمغا بمصر بود. او راست : التهانی الحمیدیات و آن شامل ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجار استرآبادی (شیخ ...). جامی در نفحات الانس (ص 204) آرد که : شیخ الاسلام گفته که وی شیخ خراسان است و با شبلی و مر...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) النجاری . الشیخ احمدبن احمد النجاری الدمیاطی الحقناوی الشافعی الخلوتی المصیلیحی . او راست : انوارالبصائر فی الصلوة علی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجاشی مکنی به ابوالحسین یا ابوالعباس یا ابوالخیر. (روضات الجنات ص 17). رجوع به احمدبن علی بن احمدبن العباس و نجاشی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجم الدین . رجوع به احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجم الدین . رجوع به احمدبن ابی الفضل اسعد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )نجم الدین کبری خیوقی . رجوع به نجم الدین کبری و ابوالجناب و احمدبن عمر خیوقی و روضات الجنات ص 81 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجم الدین نقچوانی . رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد شود.