احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن خلف انصاری غرناطی معروف به ابن بادش نحوی ، صاحب روضات از بغیه روایت کند و او از البلغه ، که احمد بن علی امامی نحوی و مقری و نقاد است وابن زبیر گوید او عارف بآداب و اعراب و امام نحوی متقدم و راویه ای مکثر است و از پدر خویش اخذ روایت بسیار کرده است و در بسیاری از شیوخ با پدر خود شریک است و هم از ابوعلی غسانی و ابوعلی صدفی روایت کند و او عارف باسانید و نقاداسانید است . او راست : کتاب الاقناع در قراآت و ماننداین کتاب نوشته نشده است . مولد او در ربیعالاول سال 491 هَ . ق . و وفات در جمادی الاَّخره ٔ سال 540 بوده است . (روضات الجنات ص 71). و رجوع به ابن بادش ... شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ناصر لدین اﷲ. رجوع به ناصر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ناطقی . رجوع به احمدبن محمدبن عمر الحنفی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نامی . ابوالحاج عبدالرحمان نامی الارزنجانی الاصل . وی مفتش ورق آلتمغا بمصر بود. او راست : التهانی الحمیدیات و آن شامل ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجار استرآبادی (شیخ ...). جامی در نفحات الانس (ص 204) آرد که : شیخ الاسلام گفته که وی شیخ خراسان است و با شبلی و مر...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) النجاری . الشیخ احمدبن احمد النجاری الدمیاطی الحقناوی الشافعی الخلوتی المصیلیحی . او راست : انوارالبصائر فی الصلوة علی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجاشی مکنی به ابوالحسین یا ابوالعباس یا ابوالخیر. (روضات الجنات ص 17). رجوع به احمدبن علی بن احمدبن العباس و نجاشی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجم الدین . رجوع به احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجم الدین . رجوع به احمدبن ابی الفضل اسعد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )نجم الدین کبری خیوقی . رجوع به نجم الدین کبری و ابوالجناب و احمدبن عمر خیوقی و روضات الجنات ص 81 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجم الدین نقچوانی . رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد شود.