احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن برهان مکنی به ابوالفتح معروف به ابن برهان فقیه . رجوع به ابن برهان ابوالفتح ...شود. و او گفته است : عامی را تقید بمذهبی ضرور نباشد و نووی این قول را ترجیح داده است . و در تاج العروس ماده ٔ «ب ر ه ن » آمده است : و احمدبن علی بن برهان الفقیه صاحب الامام ابی حامد الغزالی له اقوال مختارة فی المذهب و هو الذی ذهب الی ان العامی لایلزمه التقید بمذهب و رجحه الامام النووی .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عربی حلّی . رجوع به روضات الجنات ص 649 س 2 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عراقی ملقب بولی الدین . او راست : ذیلی بر ذیل پدر خویش العبر فی خبر من عبر. و مؤلف کشف الظنون وفات او را بسال 726 ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عزت . او راست : فصل القضاء فی الفرق بین الضاد و الظاء، طبع بغداد بسال 1328 هَ . ق . (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عزّت پاشا. یکی از وزرای دولت عثمانی در نیمه ٔ دوم مائه ٔ دوازدهم هجریست . اصل او از کوتاهیه و از نسل کرمیان بیک است ....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عزالدین . رجوع به احمدبن احمدبن مهدی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عزالدین بن قراصه . رجوع به احمدبن فیومی قرصی ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) عزیزالدین . رجوع به احمدبن حامدبن محمد آله اصفهانی و رجوع به ابونصر احمدبن حامد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عسقلانی . رجوع به احمدبن مطرف شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عسقلانی . رجوع به احمدبن حجر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عسکری . رجوع به احمدبن سعد اندرشی و روضات الجنات ص 84 شود.