اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن علی بونی قرشی . مکنی به ابوالعباس وملقب به تقی الدین و شرف الدین ؛ شیخ طریقت از مردم بونه شهری بافریقیه . وفات 622 هَ . ق . و بقولی 630 هَ . ق . او راست : کتاب اسرار الحروف و الکمات . کتاب فصول شمس المعارف الکبری فی خواص و اسرار الحروف ۞ . کتاب مواقیت البصائر و لطائف السرائر. کتاب اظهار الرموز و ابداء الکنوز. کتاب لطائف الاشارات فی اسرار حروف العلویات . کتاب شرح اسماء اﷲ الحسنی و آن کتابی بزرگ است موسوم بموضع الطریق وقسطاس التحقیق من مشکاة اسماء اﷲ الحسنی و التقرب بها الی المقام الاسنی . کتاب اللطائف العشرة. کتاب شمس المعارف و لطائف العوارف . کتاب المشهد الاسنی فی شرح اسماء اﷲ الحسنی . کتاب شمس الواصلین وانس السائرین فی سرّ السیر علی براق الفکر و الطیر. کتاب اللمعه النورانیة فی الأوراد الربانیه . کتاب کنز اللطائف الروحانیة فی اسرار اللمعة النورانیة ۞ . قبس الاقتداء الی وفق السعادة و نجم الاهتداء الی شرف السیاسة علم الهدی و اسرار الاهتداء. و التعلیقة الکبری والصغری . ضمات سور القرآنیة. الواح الذهب . مؤلف روضات گوید: ما در کتاب خود از او بسیار نقل کرده ایم . رجوع به روضات ص 258 و کشف الظنون شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۴.۰۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] ((اِخ ) (سلطان ...) اویس بن حسن بزرگ بن حسین گورکان . رجوع به احمدبن اویس ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ایلکانی (ایلخانی ). رجوع به احمدبن اویس ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) التنبکتی یا تمبقطی بن احمدبن احمدبن عمربن محمد اقبت الصنهاجی الماسی السودانی ، معروف به باباو مکنی به ابوالعباس . م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بابری . سیزدهمین از پادشاهان بابری هند (از 1161 تا 1167 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الباجی . نسب او چنین است : ابوالعباس احمدبن علی بن احمدبن یحیی بن خلف بن افلح بن رزقون القیسی الباجی ثم الخضراوی ...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) باز اشهب . رجوع به ابن سریج شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بازی بن محمدبن اسماعیل . محدث است .
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) الباطرقانی . رجوع به کتاب محاسن اصفهان مافروخی ص 30 شود. و باطرقان دهی است به اصفهان .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) باوردی . نجیب الدین ابیوردی . عوفی در لباب الالباب ج 1 ص 147 در ذیل ترجمه ٔ تاج الدین الاَّبی آرد: و بخط اودیدم در سفین...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بجائی . رجوع به احمدبن علی بن منصور الحمیدی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.