احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمر الکرابیسی . قفطی در تاریخ الحکماء (ص 79) آرد که وی از افاضل مهندسین و علماء ارباب عدد بود و در این فن از همگنان سبقت جست و بغایت قصوی رسید و در آن بعربی تصانیف کرده است از جمله ٔ آنها کتاب شرح اقلیدس ، کتاب حساب الدور، کتاب الوصایا، کتاب مساحة الحلقه ، کتاب الحساب الهندی و رجوع به کرابیسی احمد ... شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بحرانی . نسب او چنین است : فخرالدین احمدبن عبداﷲبن سعیدبن المتوج مشهور به ابن المتوج البحرانی . مؤلف روضات گوید: وی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بحرانی . صاحب روضات آرد: واو احمدبن محمدبن یوسف خطی بحرانی در اول و ثانی است . شیخ یوسف ذکر او آورده گوید: وی علا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بخاری (امیر...). وی قصیده ٔ میمیه ٔ جلال الدین را شرح کرده است . (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بدیعالزمان همدانی . رجوع به احمدبن حسین بن یحیی بن سعید... و رجوع به روضات الجنات ص 66 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بدیلی (شیخ ...). خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 422 و 423) در عنوان کشته شدن ملک مؤید و ملکه ٔ ترکان و ذکربعضی از منازعا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بدوی . رجوع به بدوی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) براده . او راست : رسالة فی امکان صناعةالصینی بالقطر المصری در بولاق بسال 1895 م . بطبع رسیده است . (معجم المط...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) براسی ملقب بشیخ شهاب الدین و معروف به شیخ عمیره . او راست : شرح البسملة و الحمدله .
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) بردعی . او راست حاشیه ٔ ممزوجی بر شرح العقائد که در سال 850 هَ . ق . باتمام رسیده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) برقی . رجوع به ابن محمدبن خالد... و احمدبن ابی عبداﷲ محمد... و رجوع بروضات الجنات ص 13 شود.