اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن علی بن رستم الدیمرتی . وی در حضور مجلس عم خویش علی بن رستم در قصر او بدیمرتین در حالی که به متنزهات اطراف ناظر بود درین اشعار وصف بهار کرده است :
ضحک الربیع بمبسم الانوار
و بکی بعین سحة مدرار
فبدمعه اکتست البسیطة نبتها
و بضحکه ضحکت ذری الاشجار
و اذا الریاح امالها فکأنه
ثمل یمیل لنغمة الاقمار
و النرجس الغض ّ الجنی کانما
تدویره بشظیتی مدوار
حدقت به فوق الزبرجد فضة
تحکی شعاع کواکب الاسحار.

(محاسن اصفهان مافروخی ص 65).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جعفرک مقری . رجوع به احمدبن علی بیهقی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جلال الدین . رجوع به احمدبن عبدالرحمان کندی .... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جلال الدین . رجوع به جلال الدین احمد.... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جلال الدین (سلطان ...). یپغو ملک در قصیده ای او را مدح گوید:روزی بخواند آخر راوی بصوت دلکش این قصّه های ما را در بارگاه...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جلایر پسر سلطان اویس بن شیخ حسن ایلکانی . وی چهارمین از امرای آل جلایر (784 - 813 هَ . ق .) است . سلطان حسین بن شیخ ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الجلودی . رجوع به ص 31 کتاب محاسن اصفهان مافروخی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جمال الدین معروف به ابن عقبه . او راست : عمدة الطالب فی نسب آل ابی طالب . وفات وی بسال 828 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جمال الدین . رجوع به احمدبن عبداﷲبن هشام شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جمال الدین . رجوع به احمدبن عمربن ابراهیم انصاری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جمال الدین . رجوع به احمدبن عمربن اسماعیل بن محمد... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.