احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قطب الدین (شیخ ...) ابن مولا نورالدین محمدبن قاضی جلال الدین محمود آهی . خوندمیر در حبیب السیر آرد که او مرجع اَکابر خراسان و ملاذ علماء اقطار جهان بود از اواخر زمان دولت خاقان سعید میرزا تا اوان سلطنت خسرو منصور سلطان حسین میرزا در دارالسلطنه ٔ هرات به لوازم امر قضاء اشتغال داشت و در فیصل قضایا و برایا بدستور آباء و اجداد بزرگوار خویش در طریق امانت و دیانت سلوک مینمود مع ذلک بامر درس و فتوی و نشر علوم دینی می پرداخت و همواره طلبه را از فوائد ذهن وقاد و مآثر طبع نقاد مستفید و بهره ور می ساخت وفاتش در غره ٔ شوال سنه ٔ ثمان و سبعین و ثمان مائة (878 هَ . ق .) بحظیره داند(؟) سلطان حسین میرزا در محل طعام خوردن بعلت فجاء اتفاق افتاد و در مزار مولانا فخرالدین رازی مدفون گشت . (حبیب السیر ج 2 ص 241).
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن محمد برقانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر جرجانی . رجوع به احمدبن ابراهیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر صیرفی . رجوع به احمدبن عبدان شیرازی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر صوانی . رجوع به احمدبن علی بن بدران ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوبکر غورجی . رجوع به احمدبن عبدالصمد هروی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به ابن جزار... ورجوع به عیون الانباء ج 2 صص 37 - 39 و 45 و 46 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن احمدبن هشام ... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن جرج الذهبی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن حمدان بن علی ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن خمیس ... شود.