گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کمادبن علی التمیمی مکنی به ابوالعباس ، یکی از مشاهیر علماء هیئت و نجوم . از مردم تونس . او را زیجی است به نام زیج الامد علی الابد. ۞ و دیگرالکور علی الدور ۞ . (قاموس الاعلام ). و در جای دیگر بر ترجمه ٔ او دست نیافتیم . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالحسین . رجوع به احمدبن ابراهیم سیاری ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن ابی الحواری شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن علی بن ابی اسامة... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن علی زبیری ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن علی غسانی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن فارس بن زکریا... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین معزالدوله . رجوع به احمد و ابن بویه و رجوع به معزالدوله ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوحفص . رجوع به احمدبن محمدبن احمد کاتب ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالخطاب . رجوع به احمدبن علی بن عبداﷲ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالخیر. رجوع به احمدبن اسماعیل بن یوسف طالقانی ... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۰۱ ۲۰۲ ۲۰۳ ۲۰۴ ۲۰۵ صفحه ۲۰۶ از ۳۱۸ ۲۰۷ ۲۰۸ ۲۰۹ ۲۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود