گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کمادبن علی التمیمی مکنی به ابوالعباس ، یکی از مشاهیر علماء هیئت و نجوم . از مردم تونس . او را زیجی است به نام زیج الامد علی الابد. ۞ و دیگرالکور علی الدور ۞ . (قاموس الاعلام ). و در جای دیگر بر ترجمه ٔ او دست نیافتیم . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبداﷲ صنعانی شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبیداﷲبن احمد... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبیداﷲ اصفهانی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالعباس . رجوع به احمدبن عثمان بن بناء ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی (امیر...) شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن تمات ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن معقل ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن موسی بن ارفع... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن هشیم ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی اندلسی ... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۰۷ ۲۰۸ ۲۰۹ ۲۱۰ ۲۱۱ صفحه ۲۱۲ از ۳۱۸ ۲۱۳ ۲۱۴ ۲۱۵ ۲۱۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود