اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن حسین بن سعید اصفهانی مقری . مکنی به ابوعلی . او به دمشق مسکن داشت و تصانیفی درقراآت کرده است و قرآن نزد علی ابوالقاسم زیدبن علی بن احمدبن ابی بلال کوفی و ابوبکر نقاش و ابوالعباس بن حسن بن سعد الفاسی و ابوعبداﷲ صالح بن مسلم بن عبیداﷲبن المقری و ابوالفتح مظفربن احمدبن برهان ، درست کرد و به دمشق از ابومحمد عبداﷲبن عطیة و عبدالوهاب بن الحسن الکلابی و حسین بن علی و ابوالقاسم بن الفرات و ابونصربن الجبان حدیث شنید و در ماه ربیعالاخر سال 393 هَ . ق . به دمشق درگذشت و در تشییع جنازه ٔ وی ازدحامی عظیم بود. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 79).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی عسقلانی . او راست : الاشراق فی شرح تنبیه ابی اسحاق .
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن عیسی العکلی . ذکر او در کتاب الموشح ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی ص 42 و 364 آمده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی کاتب . بعربی شعر می گفته و او مقل است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی الکرخی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 369).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی اللؤلؤی . او راست : کتاب وقف التام . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عیسی مرشدی . ادیب و فاضل مکی . سید علیخان در سلافه ٔ ترجمه ٔ او آروده است : وی در مکه بزمان شریف احمدبن عبدالمطل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن غالب مکنی به ابوالولید. و مشهور به ابن زیدون . رجوع به ابن زیدون ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الغضائری . رجوع به ابن غضائری و رجوع به روضات الجنات ص 13 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن غلام اﷲبن احمد الحاسب الکوفی الریشی الموقت بجامع الملک المؤید، ملقب به شهاب الدین . وی زیج ابن شاطر را تصحی...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن غلبون مکنی به ابوعبداﷲ خولانی . محدثی صالح و خیر و اصل او از قرطبه است سپس از آنجا باشبیلیه رفته است و وفات و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.