اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن القاسم بن اسماعیل بن سعیدبن ابان الضبی المحاملی . فقیه شافعی مکنی به ابوالحسن . او درفقه تلمیذ شیخ ابوحامد اسفراینی و جد خود ابوالحسن است و از پدرخود و از او پسر وی حسین و ابن ساعد و ابن منیع سماع دارند. او راست : کتاب المجموع (؟) کتاب المقنع. کتاب اللباب . کتاب التجرید فی الفروع . مولد او به سال 368 هَ . ق . و وفات در 415 هَ . ق . است و محمد محاملی پسر او و یحیی محاملی نواسه ٔ او و قاسم بن حسین محاملی برادر یحیی باشند ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دشتی بن محمدبن ایان . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دماوندی ملقب به شرف الدین خواجه ٔ ادیب . عوفی مؤلف لباب الالباب او را در لوهور دیده و در کتاب خویش از او نقل کرده...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمشقی . رجوع به احمدبن هبة اﷲبن احمد... و رجوع به روضات الجنات ص 89 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمنهوری . مولد و منشاء او مصر است . او یکی از علمای علوم عقلیه و نقلیه است و بالاخص در هیئت و حکمت و طب صاحب ید طول...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمیاطی (شیخ ...). او راست : نخبة الرسائل و بلغة الوسائل .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمیاطی . رجوع به احمدبن آیبک شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دُنبلی بن نصر. از قبیله ای از اکراد موسوم به دُنبل . یکی از علمای فقه شافعی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الدهلوی . رجوع به دهلوی و معجم المطبوعات شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دیکقوز. او راست : شرحی بر مراح الارواح تألیف احمدبن علی مسعود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) دیلمی مشهور بابن عصیده . رجوع به احمدبن عبیدبن ناصح ... و رجوع بروضات الجنات ص 55 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.