احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن خلف الشریشی النحوی الصوفی الامام العارف العلامة. یکی از علمای نحو و از اکابر صوفیه ٔ زمان خویش و صاحب قریحه ٔ شعر است . و از اشعار اوست :
لو لم تکن سبل الهدی ببعیدة
لا تنتهی الابعرمة ماجد
لتوارد الضدان ارباب العلا
والأرذلون علی محل ّ واحد.
و او راست : کتاب توجیه الرسالة و کتاب رسالة التوجیه . کتاب النوار السرایة. و کتاب سرایة الانوار. و نظم کتاب عوارف الهدی و هدی العوارف و کتاب فی السماع . وفات وی در حدود ششصد و چهل و اند بود.
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
حاج احمد خلیفه . [ اَ م َ خ َ ف َ ] (اِخ ) او راست : روضةالتوحید، منظومه ٔ ترکی . رجوع به کشف الظنون ج 1 ص 583 شود.
خلف احمد بصری . [ خ َ ل َ ف ِ اَ م َ دِ ب َ ](اِخ ) او از شاعران عربست که در 180 هَ . ق . درگذشت . کتاب او خیال العرب است . و بقول ابن الندیم ...
ابن احمد عجمی . [ اِ ن ُ اَ م َ دِ ع َ ج َ ] (اِخ ) حافظالدین محمدبن احمد. وفات 957 هَ .ق . از فضلای عثمانی . او راست : ترجمه ٔ ظفرنامه ٔ تیموری...
ابوبکربن احمد. [ اَ بو ب َ رِ ن ِ اَ م َ ] (اِخ ) ابن دعین یمنی . او راست : کتاب الکامل فی الانساب . وی در سال 752 هَ . ق . درگذشت .
کاکا احمد سنبل . [ اَ م َ سُم ْ ب ُ ] (اِخ ) از مشایخ صوفیه است . جامی درباره ٔ وی چنین آرد: شیخ الاسلام گفت که کاکا احمد سنبل مه از برادر خ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
احمد اشرف گولاخ نام یک از شاهزادگان ایرانی بود که از ناحیه گوش مشکل داشت شبی پدرش دعا کرد که خدایا گوش پسرم را خوب کن و نه تنها گوشش خوب نشد بلگه لکه ...
مسجد سلطان احمد (که در زبان ترکی «Sultanahmet Camii» نام دارد) مسجدی است که در شهر استانبول واقع شدهاست. این شهر که در زمان امپراطوری عثمانی طی سالها...
حافظ موسی احمد. [ ف ِ سا اَ م َ ] (اِخ ) او راست : علم تدبیرالصحة، و آن در مصر بطبع رسیده و کتابی مدرسی است .
احمد حسن الزَّیّات (۲ آوریل ۱۸۸۵ - ۱۲ مه ۱۹۶۸) نویسنده و روزنامهنگار مصری بود. مجلهٔ الرساله را در سال ۱۹۳۳ بنیان نهاد و نویسندگان بزرگی مانند طه حسی...