احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن اسحاق بن ابراهیم همدانی . مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن الفقیه یکی از اهل ادب . محمدبن اسحاق در کتاب خویش ذکر او آورده و گوید، او راست : کتاب البلدان نزدیک هزار ورقه واز کتب دیگران گرفته و کتاب جیهانی را یکباره بغارتیده است . و کتاب ذکر الشعراء المحدثین و البلغاء منهم و المفحمین . و شیرویه گوید: محمدبن اسحاق بن ابراهیم فقیه پدر این احمد و پدر ابوعبید الاخباری از ابراهیم بن حمید بصری و غیر او روایت کرده است و پسر وی ابوعبداﷲ از پدر خویش محمدبن اسحاق روایت کند. و باز شیرویه گوید: احمدبن احمدبن (؟) محمدبن اسحاق بن ابراهیم الاخباری کنیتش ابوعبداﷲ و لقب وی حالان و معروف به ابن الفقیه است و از پدر خود و ابراهیم بن حسین بن دیزیل و محمدبن ایوب رازی وابوعبداﷲ حسین بن ابی السرح اخباری و جماعتی دیگر روایت کرده و از او ابوبکربن لال و ابوبکربن روزنه روایت کنند. و ذکر تاریخ وفات وی نکرده است . و رجوع به ابن الفقیه و رجوع به معجم الادباء ج 2 ص 63 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نصرةالدین . رجوع به احمدبن یوسف شاه الب ارغون ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نصیبی . رجوع به احمدبن مبارک نصیبی و روضات ص 84 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نطاحه . رجوع به احمدبن اسماعیل نطاحه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمدبن داود... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین (امیر...). رجوع به احمد سهیلی (شیخ ...) شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمد طبسی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمد گیلانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین . رجوع به احمد مهیلی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سید...) نظام الدین . مؤلف حبیب السیر آرد(ج 2 ص 221): میرزا محمد [ بن بایسنقر ] مقرون بعز و ناز بشیراز درآمد و از اشراف آ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سلطان سید...) نظام الدین بن امیر خاوندشاه . مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 268): [ از سوی بدیعالزمان میرزا تیموری در استرآ...