احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن ثوابة. مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از بلغاءفهماء. و تنی از ارباب اتساع در علم بلاغت . وی تا گاه مرگ تولیت دیوان رسائل داشت و پس از وی شغل او به أبواسحاق صابی دادند. ابوالحسین علی بن هشام کاتب گوید که از ابوالحسن علی بن عیسی وزیر شنیدم که به ابوعبداﷲ احمدبن محمدبن محمدبن جعفربن ثوابة میگفت که هیچ گوینده ٔ «اما بعد» ی بر روی زمین نویسنده تر از جد تو نبود و پدر تو بر جدت در این فن برتری داشت و تو بر پدر خویش نیز تقدم و پیشی گرفتی . و ابوعلی محسن تنوخی گوید من ابوعبداﷲبن ثوابة را به سال 409 هَ . ق . هنگامی که تولیت دیوان رسائل داشت دیدم و او در حسن بیان و کتابت بنهایت بود. (معجم الادباء ج 2 ص 80).
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن عبدالسلام شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن عبداﷲبن محمد قلقشندی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن عبداﷲ اندلسی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )شهاب الدین . رجوع به احمدبن عبداﷲ العامری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن عبدالوهاب نویری .... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن عثمان بن ابی بکر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن علی بن منصور الحمیدی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن علی قسطلانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن عمر هندی ... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شهاب الدین . رجوع به احمدبن قریبه ... شود.