احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عاصم . مؤلف روضات گوید: او پسر برادر علی بن عاصم محدث است و او را ابوعبداﷲ عاصمی گفتندی و از فهرست شیخ آشکار است که او ثقه و سلیم الجنبه و کوفی الاصل و بغدادی المسکن بود و او شیخ روایت ابن الجنید است و او راست از کتب : کتاب النجوم و غیره . و در تعلیقات سمّی ما، المروج بنقل از ابوغالب زراری رحمه اﷲ آمده است که او پسر خواهر علی بن عاصم است و از این رو او را عاصمی گویند و خال من [ مراد علامه ٔ مجلسی است ] و محقق بحرانی وصف حال او آورده اند و گفته اند که او استاد کلینی است و در آخر کتاب بیاید که او یکی ازوکلائی است که روایت از حضرت صاحب علیه السلام کرده و بر معجزات او آگاه شده اند. (روضات الجنات ص 554 س 5).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی همدانی شافعی معروف به ابن لال . او راست : مالایسع المکلف جهله من العبادات . وفات وی به سال 398 هَ . ق . ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمار. ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی در الموشح از قول او نقل کرده است . رجوع به الموشح ص 260 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمار ابراهیم مقدسی صالحی . فقیه و محدثی صوفی است . متوفی بسال 688 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عماد الدین افقهسی . ملقب به شهاب الدین . فقیه شافعی . وفات وی به سال 808 هَ . ق . بوده است . او راست : البحر الا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمار. ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 260).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن عماربن شادی بصری . مؤلف تجارب السلف آرد (ص 177) که او مردی توانگر بود و ببصره رفت و بدانجا املاک خرید و دستگاه ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمار مهدوی مکنی به ابوالعباس تمیمی . او راست : تفسیر موسوم به التفصیل الجامع لعلوم التنزیل و تیسیر فی القراآت و...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمر. رجوع به نجم الدین کبری و رجوع به ابوالجناب و رجوع به احمدبن عمر خیوقی شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن عمر. مکنی به ابوالعباس اندلسی محدث . وی از حسن بن جهضم و جماعتی دیگر روایت دارد و ابن عبدالبر و ابن حزم از او ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمران بن خبیر. محدث است .