اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن احمد الانصاری المروی البلنسی ، مکنی به ابوالعباس الاندرستی و ملقب به ابن الیتیم . یکی از ائمه ٔ اهل قرآن ، با معرفتی کامل بنحو و براعتی در فهم اغراض نحویین . او از ابن یسعون و ابوالحجاج قضاعی و غیر آن دو روایت کند و از او ابن دهیة و ابوسلیمان بن حوطاﷲ و غیر آن دو روایت دارند و چنانکه در تاریخ ابن عبدالملک آمده است او قائل باجازه نبود سپس از این عقیدت بازگشت و تدریس نحو و آداب و لغات میکرد و منقطع در علم بود. و برمضان سال 581 هَ .ق . درگذشت . (روضات ص 64 س 15).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زوزنی . مکنی به ابوسهل بن محمد. یکی از مشاهیر فقهای شافعیه است و کتابی بنام جمعالجوامع بطرز مختصر مزنی کرده است . (...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زوزنی . مکنی به ابونصربن علی . وی از شعرای عهد عضدالدوله ٔ دیلمی است و در بغداد میزیست . رجوع به قاموس الاعلام شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین الدین . رجوع به احمدبن احمد زبیدی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین الدین . رجوع به احمدبن احمد سروجی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین الدین . رجوع به احمدبن احمدبن احمدبن عبداللطیف ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین القضاة. رجوع به احمدبن محمدبن حجری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ژنده پیل . رجوع به احمدبن محمدبن جریر و احمدبن ابی الحسن بن محمدبن جریر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سامری شامی مکنی به ابوالعباس اوراست : الجامع که شرح مجموع محمدبن شرف کسلائی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) السبتی . در مراکش رئیس متصوفه بوده . او راست : زایرجة ابی العباس الخزرجی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سبط العجمی . رجوع به احمدبن ابراهیم بن محمد حلبی ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.