احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد عبدالمعظمی الانصاری ، مکنی به ابوالعباس نحوی مکی مالکی که نسب او بسعدبن عباده ٔانصاری پیوندد. او تلمیذ ابوحیان مشهور است . و احمدمردی بارع و ثقه و مثبت است و در بغیه ذکر او آمده است و او را تألیف و نظم بسیار است و از عثمان صیفی و غیر او سماع دارد و مرجانی و ابن ظهیره و غیر آن دو در مکه از او اخذ روایت کرده اند و شیخه ام ّهانی بنت هورینی از او روایت کند و او جدّ عبدالقادربن ابی القاسم مکنی به محیی الدین و ملقب بقاضی القضاة مکی است . مولد او به سال 709 هَ .ق . و وفات در محرم سال 780 بوده است . (روضات الجنات ص 71 س 10 بآخر مانده ).
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن صالح طبری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن عبداﷲ سرماری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوجعفر. رجوع به احمدبن عبید کوفی دیلمی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن علی بیهقی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن محمدبن احمدبن السید... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن محمدبن حسن ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن محمد امام طحاوی ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن نقنه ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفربن ابی عبداﷲ جعفربن محمد السلیق بن عبداﷲبن محمدبن حسن بن حسین الاصغربن آدم آل عبا علی بن حسین بن علی بن اب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر ثقفی . رجوع به احمدبن ابراهیم بن زبیر شود.