احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی الاَّدمی ، مکنی به ابوطالب بغدادی . از صاحب سیاق نقل شده که او امام در نحوو تصریف بود و به نیشابور شد و در آنجا اقامت گزید و افادت و استفادت کرد و او را با ائمه مقالاتست و درمناظرات نحو و ادب مشهور است و بعد از سال 450 هَ .ق . وفات کرده است . (روضات ص 71 س 12 بآخر مانده ).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عطار. ملقب به شهاب الدین (شیخ ...). او راست : بدیعیه و فتح الالی فی مطارحة الحلی .
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) عطاش . رجوع به احمدبن عبدالملک عطاش شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عفیفی . رجوع به عفیفی (احمد) شود. (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) علاءالدوله . رجوع به علاءالدوله احمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) علاءالدوله ٔ سمنانی . رجوع به احمدبن محمد بیابانکی و علاءالدوله ٔ سمنانی شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) علاءالدین . رجوع به احمد خجندی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) علامه . رجوع به احمدبن کمال پاشا... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) العلمی . او راست : النخبة الجلیة فی تعلیم البلطجیة، چاپ سنگی به مصر. (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) علوی . مکنی به ابوالمواهب . او راست : شفاالغرام فی اخبار الکرام .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) علی قوم یوسف ثری . ساکن مکه ٔ شریفه . او راست : برهان المؤمنین علی عقائد المضلین ، طبع حیدرآباد بسال 1291 هَ . ق . (م...