احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن هاشم بن خلف بن عمروبن سعیدبن عثمان بن سلیمان بن سلیمان القیسی القرطبی الأعرج ، مکنی به ابوعمر. او از محمدبن عمربن لبابه و اسلم بن عبدالعزیز و احمدبن خالد سماع داشت و توجه و اعتنائی خاص بعلم نحو داشت و این فن در او بر دیگر علوم و فنون غلبه کرد و مردی مهیب و باوقار بود و نسبت باو یا در حضور او لاغ و دعابه میسر کس نبود و بعلت وقار وی او را قاضی لقب دادندی . وفات او به سال 345 هَ .ق . بود. ابن فرضی گوید محمدبن حسن ذکر او آورده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) مظفر. هفتمین از ممالیک برجی ، 824.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مظفرالدین . رجوع به ابن ساعاتی احمد و رجوع به احمدبن علی بن ثعلب شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مظفری . رجوع به احمد (سلطان ) عمادالدین بن شاه شجاع شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معتضد مکنی به ابوالعباس . شانزدهمین خلیفه ٔ عباسی (279 - 289 هَ . ق .). رجوع به معتضد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معتمد مکنی به ابوالعباس . پانزدهمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به معتمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معری . رجوع به ابوالعلاء معری و روضات الجنات ص 73 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معزالدوله ابوالحسین . رجوع به معزالدوله ... و رجوع به احمدبن بویه ... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) معزالدوله بویهی . رجوع به معزالدوله شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) احمد معصومی . رجوع به ابوعبداﷲ معصومی اصفهانی و تتمه ٔ صوان الحکمة چ لاهور ص 95 شود. ونام او را بعضی احمد و برخی محمدب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معین الدین مکنی به ابونصر کاشی . رجوع به ابونصر احمد کاشی معین الدین شود.