احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف الخطی ، اصلاً البحرانی المقابی ، منشاءً و تحصیلاً. صاحب روضات الجنات بنقل از شیخ یوسف بحرانی آرد که : وی علامه ای فهامه و زاهدی عابد و پرهیزکاری بزرگوار بود و در معقول و منقول و اصول و فروع متبحر بود و آثار او که با دقت نظر و حدت خاطر و فصاحت و بلاغت تنظیم شده بر علو مرتبه ٔ او در علم و دانش شاهدی عدل است و گوید بعقیده ٔ من او افضل علماء بحرین است و صاحب ذخیره برای مذاکره و استفاده هفته ای دو روز با وی خلوت میکرد و نیز هنگامی که محقق خونساری در اصفهان بخانه ٔ وی فرود آمده بود، هفته ای چند شب با اوخلوت میداشت . مجلسی ، در اجازه ای که احمدبن محمدرا نوشته است ، بعد از ذکر برخی از القاب او، گوید: «فوجدته بحراً زاخراً فی العلم لایساجل و القیته حبراًماهراً فی الفضل لایفاضل » و او شیخ شیخ سلیمان بن عبداﷲ ماحوزی بحرانی صاحب بلغةالرجال است و این شیخ سلیمان از او روایت میکند. او راست : ریاض الدلائل و حیاض المسائل در فقه و صاحب ریاض المسائل فی شرح النافع نام کتاب خود را از او گرفته است . رسالة فی عینیة صلوة الجمعة و آن را در ردّ رساله ٔ سلیمان بن علی بن ابی ظبیه ٔ شاخوری نوشته است . رسالة فی استقلال الأب بولایة البکر الرشید. رسالتان فی المنطق . رسالة فی البداء و غیرها. و او با دو برادر خود، در حیات پدر، بسال 1102 هَ .ق . بمرض طاعون بعراق درگذشت و در جوار تربت کاظمین مدفون شد. رجوع به ص 24 و 306 روضات الجنات شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نُوَنْدی . از مردم دروازه ٔ نُوند مَحَله ای بسمرقند. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نهاوندی .رجوع به احمدبن حسین بن احمدبن زنبیل نهاوندی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نهرجوری . شاعر عروضی مکنی به أبواحد. او را در عروض تصانیفی است و وی بدانش عروض عارف و حاذق است و در آن علم در م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نیشابوری . رجوع به احمدبن محمدبن ابراهیم ثعلبی ... و روضات الجنات ص 68 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) واسطی . رجوع به احمدبن ابراهیم بن عبدالرحمان ... شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) وفقی . رجوع به احمدبن رمضان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ولی الدّین . رجوع به احمدبن عبدالرّحیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ولی الدّین . رجوع به احمد ابوزرعةبن زین الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) هادی بن نظام الدین مقصودی . او راست : الاستفتاح فی القواعد الصرفیة العربیة طبع قازان بسال 1898 م . والاستکمال فی القوا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) هبةاﷲ جبرانی نحوی مقری . از مردم جِبرین و ابن نقطه آنرا بفتح گفته ، و آن دهی است بناحیه ٔ غزاز، و این نسبت بر غیر ...