احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد اشبیلی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الحاج . او راست : کتاب الامامة. کتاب القوافی . کتاب السماع و احکامه . مختصر خصائص ابن جنی . شرح الکتاب سیبویه . شرح مستصفی تألیف حجةالاسلام غزالی در اصول فقه . وفات او را در چهار جا حاجی خلیفه به سال 651 و یک جا 650 هَ .ق . آورده است ، لیکن ما قبلاً در ابن الحاج سال موت احمد را 501 نوشته ایم و مأخذآن را فعلاً نمیدانیم چه بوده است و نیز در آنجا اَهم تألیفات او را نقد او بر مقرب آورده ایم ، اکنون اصل آن را نیز نیافتیم . و حاجی خلیفه کتاب دیگری نام می برد موسوم به المقبول علی البلغی (؟) و المجهول و آن را به احمدبن محمد اشبیلی مطلق نسبت میکند و نمیدانیم آیا مراد ابن الحاج است یا ابن الرومیة یا ثالثی .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مظفر رازی قاضی ، مکنی به ابوالعباس . او راست : کتاب حل ّ مشکلات قدوری . کتاب شرح مقامات حریری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المظفر الورّاق التمیمی ، مکنی به ابومنصور. مافروخی که در مائه ٔ پنجم هجری میزیسته است در کتاب محاسن اصفهان ، او...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن معاویة. ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 130 و 227).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المعتصم ، ملقب به المستعین باﷲ و مکنی به ابواسحاق . خلیفه ٔ عباسی . رجوع به مستعین و تجارب السلف ص 183 و تتمه ٔ ص...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن معدان بن عیسی بن وکیل التجیبی ثم الدانی الأندلسی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الاقلیشی . نحوی زاهد و م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن معدان الکوفی . محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 298).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المعذل . او راست : کتاب فضائل القرآن و کتاب احکام القرآن . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المعذل ، مکنی به ابوالفضل . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معری ، ملقب به ابوالعلاء. رجوع به ابوالعلاء معری ، احمدبن عبداﷲبن سلیمان ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معزالدوله ابوالحسین بن ابی شجاع بویةبن فناخسروبن تمام بن کوهی بن شیردل اصغربن شیرکوه بن شیردل اکبربن شیروانشاه بن ...