احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد السیواسی ، ملقب بشمس الدین . او راست : گلشن آبلا در تصوف . مناسک شمس الدین . عمدة فی لغات الفرس . منظومه ٔ سلیمان نامه بترکی . الصفائح فی التوحید. هشت بهشت . شرح غزلیّات سلطان مراد ثالث . عبرت نما. دیوان الهیات . مناقب خلفأالأربعه . کتاب الحیاض من صوب غمام الفیاض در مناقب ابوحنیفه . و آنرا به سال 1001 هَ .ق . تألیف کرده است .دائرةالأصول . مولودیة، منظومه ای بترکی . نقدالخاطر وآن تفسیر سوره ٔ کهف است . منظومه ای به نام مرآت الأخلاق و مرقات الاشواق و حاجی خلیفه در ذیل نام این کتاب اخیر وفات او را به سال 1006 آورده و در ذیل نام کتاب نقدالخاطر مینویسد او تا سال 1064 زنده بوده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خیالی (شمس الدین ...بن موسی ...). یکی از علمای عهد سلطنت محمدخان ثانی عثمانی . او مردی ادیب و فاضل و صالح بود و در ...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) خیبری . رجوع به احمدبن عبدالقاهر شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) خیوطی . رجوع به احمدبن علی الابار... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) داعی . از قدمای شعرای عثمانی است و از پیوستگان شاهزاده سلیمان چلبی پسر یلدرم با یزیدخان . اصل او از مردم کرمیان بود...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دامغانی (قاضی ...). او راست : الاستظهار و الاخبار.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) داود نظام الدین (امیر...). خوندمیر در دستورالوزراء ص 352 و 353 آرد: در شهور سنه ٔ تسععشر و ثمانمائه (819 هَ . ق .) بسعی میر...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) درّانی . رجوع به احمدشاه افغان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) درّ دوران . رجوع به احمدشاه افغان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الدردیر. او راست کتاب اقرب المسالک الی مذهب مالک . و احمد الصاویر را بر آن کتاب حاشیه ای است بنام بلغةالسالک لأقرب...
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) درویش (خواجه ....). رجوع به احمد قابض شود.