اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد صاغانی ، مکنی به ابوحامد. او از بزرگان منجمین و علماء ریاضی قرن چهارم هجری است . وی براعتی تمام در اسطرلاب داشته واز اینرو به اسطرلابی مشهور است و معاصر با طائع باﷲعباسی و القادر باﷲ و در علم هندسه و هیئت در زمان خود مسلم بوده ، اصلاً از اهل صاغان [ چغانی ] قریه ای از مروروذ خراسان میباشد ولی تحصیلات وی در بغداد بودو در بغداد میزیست و در ساختن اسطرلاب و آلات رصدیه ماهر گردید بطوریکه در آلات رصدیه ٔ قدماء تصرفاتی کرد و اضافاتی آورد و در علوم ریاضی بمقامی عالی رسید.
صاغانی را از واضعین قانون در علم نجوم میتوان شمرد و سالها در بغداد بتدریس اشتغال داشت و چون شرف الدوله پسر عضدالدوله به بغداد درآمد و شروع برصد کواکب کرد و ابن رستم کوهی را بر آن کار گماشت صاغانی نیز یکی از راصدین و علمائی بود که شهادت بصحت رصد ابن رستم داد و نزول شمس را در رأس سرطان و رأس میزان بنا بر رصد ابن رستم کوهی تصدیق کرد و از جمله ٔ قضات و هیئت شهود بود. سلاطین آل بویه و خلفای عباسی وی را احترام میکردند. وفات صاغانی در ذیقعده یا ذیحجه ٔ 379 هَ .ق . در بغداد واقع شد. وی راشاگردی چند بود که هر یک افتخار باستفادات از وی مینمودند. و رجوع بتاریخ الحکمای قفطی ص 53 و 79 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمد رازی ، مکنی به ابوزرعه . نشو و نمایش در ری بوده است و در مائه ٔ چهارم هجریه میزیسته و در میان این طبقه معرو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد رعینی اشبیلی ، مکنی به ابوالعباس . مقری و ادیب . وفات در 604 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد رودباری .یکی از مشایخ صوفیه . رجوع به ابوعلی احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمد رومی حنفی . او راست : القول الاصوب فی الحکم بالصحة و الموجب . وفات به سال 717 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زاهد یا زاهدی ، ملقب بشهاب الدین . وفات 818 هَ .ق . او راست : هدیةالناصح . مسائل الستین . رسالةالنور. هدایةالمتعل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زبیدی ، مکنی به ابوعمرو. او راست : کتاب الاحتفال و آن منتخب اخبارالفقهاء حسن بن محمد زبیدی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الزبیری . نسب او چنین است : احمدبن محمدبن محمدبن محمدبن عطأاﷲبن عوض الاسکندرانی الزبیری قاضی ، ملقب بناص...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زراری . رجوع به ابوغالب احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زوزنی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد زیلی سیواسی ، مکنی به ابوالثناء. او راست : حل المعاقد.شرح الاعراب ابن هشام که به سال 967 هَ .ق . تألیف ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.