احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی ، مشهور به ابن الوکیل و ملقب بشهاب الدین . او از طبقه ٔ کرمانی وضیاء قرمی است و نزد این دو شاگردی کرده است . و نحواز ابن عبدالمعطی فراگرفته است و او را حلقه ٔ اشتغالی بمسجدالحرام بوده است . او راست : شرح الملحة المعنیة و اللمحة المغنیة تألیف امام موفق الدین ابوالقاسم عیسی بن عبدالعزیزبن عیسی بن عبدالواحدبن سلیمان اللخمی الأسکندرانی المقری النحوی ، و هم نظم مختصر آن کتاب . و اختصار مهمات اسنوی . وفات او بصفر سال 791 هَ.ق . بوده است . رجوع بروضات الجنات ص 84 س 14 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی قرشی بونی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی قسطلانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی قلقشندی مصری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عمار مهدوی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عمر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عمربن اسماعیل بن محمد.. شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عمران الصاغانی المقری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن فرح اشبیلی و رجوع به ابن فرح شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن قاضی جمال الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن محمد... شود.