اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن مالک غرناطی رعینی اندلسی ، مکنی به ابوجعفر اعمی البصیر و او دوست محمدبن جابر اعمی البصیر شارح الفیه بود و این دو تن را اعمی البصیر می گفتند. و چنانکه در الدررالکامنه آمده است وی عارف بنحو و فنون لسان و مقتدر در نظم و نثر و دین و نیکوخوی و بسیارتألیف در عربیت و جز آن بود و بدیعیه ٔ دوست خود محمدبن جابر را شرح کرده است و ابوحامدبن ظهیره از او اجازه ٔ روایت دارد. مولد او پس از 700 هَ .ق . و مرگ وی به نیمه ٔ رمضان سال 779 بود ۞ . و از شعر اوست :
لاتعاد الناس فی اوطانهم
قل ّ ما یرعی غریب الوطن
و اذاما عشت عیشاً بینهم
خالق الناس بخلق حسن .
و از شاگردان او یکی شیخ شهاب الدین احمدبن محمدبن جباره ٔ مقری نحوی ، دیگری بهأبن النحاس است . و او راست : تحفةالاقران فیما قری ٔ بالتثلیت من حروف القرآن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالحسین . رجوع به احمدبن ابراهیم سیاری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن ابی الحواری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن علی بن ابی اسامة... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن علی زبیری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن علی غسانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین . رجوع به احمدبن فارس بن زکریا... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین معزالدوله . رجوع به احمد و ابن بویه و رجوع به معزالدوله ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوحفص . رجوع به احمدبن محمدبن احمد کاتب ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالخطاب . رجوع به احمدبن علی بن عبداﷲ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالخیر. رجوع به احمدبن اسماعیل بن یوسف طالقانی ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.