اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسفشاه بن الب ارغون [ اتابک ... ]، ملقب به نصرةالدین . اتابک لرستان (695 - 730 هَ .ق .). خوندمیر در حبیب السیر ج 2 ص 103 آرد: وی ۞ بعد از قتل برادر [اتابک افراسیاب بن یوسفشاه ] بموجب فرمان غازان خان بلرستان رفته بر مسند ایالت نشست و ابواب معدلت و انصاف باز کرده و مدت سی وهشت سال در مملکت موروثی بدولت و اقبال گذرانید و در سنه ٔ 733 باجل طبیعی درگذشت و پسرش یوسفشاه در لرستان پادشاه گشت و مدت شش سال در لرستان حکومت نمود. وفاتش در ششتر فی سنة اربعین و سبعمائه (740) اتفاق افتاد و در مدرسه ٔ رکناباد مدفون شد -انتهی . وی یکی از مشهورترین امرای فضلویه است چه علاوه بر حسن سلوک با مردم و با علما و زهاد و اهل ادب و شعرا حشر ونشر داشته و نامی نیک از خود بیادگار گذاشته است .
اتابک نصرةالدین احمد آداب مغول را در لرستان شایع ساخت و برای ترمیم خرابیهای عهد برادر درانشاء مدارس و رباطها و طرق سعی بسیار نمود و قریب 160 زاویه یعنی خانقاه در بلاد مختلفه از آن جمله 34 باب در ایذج پایتخت خود بنا نمود. ارتفاعات مملکت خود را سالیانه بسه سهم متساوی تقسیم میکرد و هر ثلث را بمصرفی میرسانید، یک ثلث آن صرف گذران معاش خود و اقارب و کسان خویش ، یک ثلث صرف نگاهداری سپاهیان و ثلث دیگر آن صرف زوایا و مدارس میشد و خود او نیز از صلحا بود و غالباً در زیر لباس جامه ٔ پشمینه می پوشیدو بفقرا لباس و طعام میداد. اتابک نصرةالدین احمد در تاریخ ادبیات فارسی نیز ذکری بخیر دارد زیرا که سه کتاب فارسی او تألیف شده و مؤلفین آن سه نام او رابنیکی باقی گذارده اند: اول تاریخ معجم فی آثار ملو ک العجم تألیف شرف الدین فضل اﷲ حسینی قزوینی ، دوم معیار نصرتی در فن عروض و قوافی که آن را شمس فخری اصفهانی در حدود سال 713 به نام اتابک نصرةالدین احمد پرداخته است ، سوم تجارب السلف که ترجمه ٔ کتاب الفخری بن طقطقی است با اضافاتی بقلم هندوشاه بن سنجر نخجوانی .رجوع بتاریخ مغول تألیف اقبال ص 409، 440، 447، 448، 493، 515، 520، 522، 526 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قاضی جمال الدّین ابوعمرو عثمان قیسی . مکنی به ابوالعباس و ملقب بفتح الدین . او راست : نتیجة الفکر فی علاج امراض ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قرامان قونوی . او راست : شمسیه در تجوید و قرائت بزبان ترکی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قره جه احمد. رجوع به صافی قاضی احمدبن قره جه احمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قریبه ٔ محلی شافعی ملقب به شهاب الدین و شیخ زاهد. او راست : مسئلة الستین من مهمات مسائل الدین .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قطان . رجوع به احمدبن محمدبن احمد فقیه ... و رجوع به ابن قطان ابوالحسین احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قطب الدین . رجوع به احمدبن شیخ الاسلام قطب الدین شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قطب الدین (شیخ ...) ابن مولا نورالدین محمدبن قاضی جلال الدین محمود آهی . خوندمیر در حبیب السیر آرد که او مرجع اَکاب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قوص . مکنی به ابوالنجم و متخلص به منوچهری دامغانی . رجوع به منوچهری احمدبن قوص ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کاتب . رجوع به بیجان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کامل . مکنی به ابوعبداﷲ. به عربی شعر می گفته و مُقل ّ است . (ابن الندیم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.