احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) احمد حشاد. او راست : مجموعة بهیة مشتملة علی اربع رسائل سنیة: 1- تنویرالبصائر و دلیل الحائر. 2- الفتح المبین فی الاستغاثه بالاولیاء والصالحین . 3- القول المعتبر فی القضاء و القدر. 4- نقول السادة الثقاة فی ایصال ما یهدی من ثواب القرآن والاذکار للاموات . (مطبعة دارالتقدم 1323 هَ .ق ./ 1906 م .) (معجم المطبوعات ).
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن فضل اﷲ عمری عروی ، ملقب به شهاب الدین و معروف به ابن فضل اﷲ شافعی . وفات وی به سال 749 هَ .ق . بود. ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن مرتضی . رجوع به ابن مرتضی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن الوزیربن سلیمان بن مهاجر، مولی قیسبةبن کلثوم السوقی ، مکنی به ابوعبداﷲ. او از ابن کلیب و عبداﷲبن وهب س...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن محمد کرمانی عمری شافعی ، معروف به ابن فضل اﷲ کاتب دمشقی و ملقب بشهاب الدین . رجوع به ابن فضل اﷲ شهاب ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن المرتضی الیمنی . یکی از علماء زیدیه . او راست : الملل و النحل و آن کتابی مختصر است و در آن گوید که فرقه ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن الوزیر سلیمان بن مهاجر، مکنی به ابوعبداﷲ.رجوع به احمدبن الوزیر و احمدبن یحیی الوزیر شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن هبةاﷲ الدمشقی الشافعی ، ملقب بصدرالدین . او از فقهاء شافعیه بود و منصب قاضی القضاتی داشت و به سال 656 هَ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن یسار. رجوع به احمدبن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی الجلالی ، مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از مشایخ متصوفه . صاحب جنیدو ابوالحسن نوری و جز آنان . (کشف المحجوب هجویری ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی سهروردی قرشی بکری شافعی ، ملقب بشمس الدین کاتب . او در لغت و ادب و موسیقی ید طولی و در حسن خط قدح معلی ...