اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) افندی ، مکنی به ابوبکر افندی زاده . یکی از شیخ الاسلام های دوره ٔ سلطان مصطفی خان ثالث . اوپسر ابوبکر تیره ای است . مولد او به سال 1097 هَ .ق . بود. در جوانی داماد شیخ الاسلام محمود افندی شد. در 1142 ملای غلطه و در 1148 ملای مصر و در 1153 ملای مکه گردید و در 1157 قضای استانبول بدو دادند و در 1164 قاضی اناطولی و در 1169 قاضی عسکر روم ایلی بود، در صفر سال 1175 به سمت شیخ الاسلامی ترفیع یافت ، پس از هشت ماه بعلت رخاوت او معزول شد و معهذا مورد انواع مکارم و انعام بود. در 1181 وفات کرد. (قاموس الاعلام ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شیخ زاده ٔ لاهیجان ملقب به محیی الدین از فضلا و رسول از جانب شاه اسماعیل نزد محم-دخ-ان شیب-ان-ی . رج-وع بحب-ط ج 2 ص ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شیخ زاهد. رجوع به احمدبن قریبه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شیخ عمیره . رجوع به احمد براسی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )شیخ الفقیه . رجوع به احمدبن محمدبن اقبال ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شیرازی . رجوع به احمدبن عمربن سریج ... و رجوع بروضات الجنات ص 57 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) صائب بک . او راست : وقعة السلطان عبدالعزیز بزبان ترکی و محمد توفیق جانا آنرا تعریب کرده ، طبع مطبعه ٔ هندیه بسال 1319 ه...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الصابونی . رجوع به صابونی (احمد) شود. (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) صاحب . رجوع به احمدبن محمد ملقب بشهاب الدین شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) صاعدی (قاضی ...) از سرداران امیر قرایوسف . و او پس از قتل سلطان معتصم در اصفهان عصابه ٔ عصیان بر پیشانی بسته ابواب ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) صالح . مدرس جغرافیا در دارالعلوم مصر. او راست : علموا الاطفال ... طبع بولاق سال 1312 هَ . ق . (معجم المطبوعات ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.