احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الباجی . نسب او چنین است : ابوالعباس احمدبن علی بن احمدبن یحیی بن خلف بن افلح بن رزقون القیسی الباجی ثم الخضراوی . صاحب بغیه بنقل از ابن الزبیر آرد که او نحوی لغوی حافظ جلیل راویه مکثر عدل فاضل متقدم در فنون معارف است و از او ابن الطلاع و ابن الاخضر و از او ابن خیر و جز او روایت دارند. وی در طلب علم غالب نواحی اندلس را بگشت ودر اوکش قضاء راند و سیرت او پسندیده بود و ملازمت اقراء کرد و مردم از او اخذ علم کردند و در سال 500 وبه قولی 542 هَ . ق . درگذشت . (روضات الجنات ص 79).
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، مملوک . او را پنجاه ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن یوسف ، منجم و مهندس . از منجمین مشهور. او راست :کتاب النسبة و التناسب و شرح الثمرة لبطلمیوس فی احکام النجوم . (ابن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف نیشابوری . محدث است . او از نیشابور بیمن شد و درآنجا حدیث فرا گرفت و در سال 264 هَ .ق . درگذشت .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یونس الحرّانی الاندلسی . او و برادرش عمر بمشرق رحلت کردند و از ثابت بن سنان و ابن وصیف الکحال و امثال آنان عل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یونس حنفی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب بشهاب الدین و معروف به ابن الشبلی . یکی از فقهای حنفیه . او راست : کتاب م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یونس العلوی . او راست : رجم الشهاب علی بن عبدالوهاب و در لکناو به سال 1297 هَ .ق . طبع شده است . (معجم المطبوعات ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یهود [ کذا فی کشف الظنون ] شهاب الدین الدمشقی . او راست : کتاب نظم التسهیل ، و مراد از تسهیل تسهیل الفوائد و تکمیل ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابواسحاق . رجوع به احمدبن محمد ثعلبی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبدیل . رجوع به احمدبن محمد مکنی به ابوبدیل شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبشر. رجوع به احمدبن ابراهیم بن معلی ... شود.