احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الباجی . نسب او چنین است : ابوالعباس احمدبن علی بن احمدبن یحیی بن خلف بن افلح بن رزقون القیسی الباجی ثم الخضراوی . صاحب بغیه بنقل از ابن الزبیر آرد که او نحوی لغوی حافظ جلیل راویه مکثر عدل فاضل متقدم در فنون معارف است و از او ابن الطلاع و ابن الاخضر و از او ابن خیر و جز او روایت دارند. وی در طلب علم غالب نواحی اندلس را بگشت ودر اوکش قضاء راند و سیرت او پسندیده بود و ملازمت اقراء کرد و مردم از او اخذ علم کردند و در سال 500 وبه قولی 542 هَ . ق . درگذشت . (روضات الجنات ص 79).
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوسعید. رجوع به احمدبن محمدبن عبدالجلیل سجزی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوسلمةبن ابی نافع موصلی . تابعی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالسلیل . رجوع به احمدبن عیسی مکنی به ابوالسلیل شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوسلیمان . رجوع به احمدبن محمدبن ابراهیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوشریف . رجوع به ابوشریف و رجوع به احمدبن علی مجلدی جرجانی و رجوع به مجلدی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوشقیر. رجوع به احمدبن حسن ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوصالح . رجوع به احمدبن عبدالملک نیشابوری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوطالب . رجوع به احمدبن ابی بکر العبدی شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوطاهر. رجوع به احمدبن علی بن عمر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوطاهر. رجوع به احمدبن علی مقری ... شود.