احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) باوردی . نجیب الدین ابیوردی . عوفی در لباب الالباب ج 1 ص 147 در ذیل ترجمه ٔ تاج الدین الاَّبی آرد: و بخط اودیدم در سفینه ٔ نجیب الدین الابیوردی که نوشته بود:
دی خواجه نجیب احمد باوردی
گفتا چو تو از باغ هنر با وردی
اوراق سفینه ٔ مرا تزیین ده
زآن غنچه که از گلبن طبع آوردی .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر ثقفی . رجوع به احمدبن ابراهیم بن زبیر شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالجناب . رجوع به نجم الدین کبری و رجوع به ابوالجناب و رجوع به احمدبن عمر خیوقی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد. رجوع به ابوحامد احمدبن اسحاق ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد. رجوع به احمدبن ابراهیم بن محمدبن عبداﷲ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوحامد. رجوع به احمدبن حسن نیشابوری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد. رجوع به احمدبن الخضر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد. رجوع به احمدبن علی شبلی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد. رجوع به احمدبن محمد اسفراینی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد. رجوع به احمدبن محمد صاغانی ... شود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابوحامد. رجوع به احمد خضرویه شود.