احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بدیلی (شیخ ...). خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 422 و 423) در عنوان کشته شدن ملک مؤید و ملکه ٔ ترکان و ذکربعضی از منازعات سلطان شاه و تکش خان آرد: سلطان شاه بار دیگر بشادیاخ لشکر کشیده چون فتح میسر نشد بطرف سبزوار رفت و در تضییق اهل شهر کوشیده کار سبزواریان به اضطرار انجامید بنابر آن بشیخ احمد بدیلی که جمال حالش بعلوم ظاهری و باطنی آراسته بود توسل جستند و شیخ بمجلس سلطان شاه رفته زبان بشفاعت اهل سبزوار بگشاد و سلطان شاه شیخ را تعظیم نموده قبول کرد که چون بشهر درآید مطلقا متعرض رعایا نشود بنابر آن سبزواریان ابواب شهر بازکردند - انتهی . و شیخ احمد از سبزواربود وقتی که برای شفاعت از سبزوار بیرون می آمد اهالی بسبب انکاری که با اهل صفه و مشایخ داشتند او را فحش میگفتند و او گفته است : اگر قومی منکرتر از این طایفه بودی پیرم احمد این عاجز را آنجا فرستادی . و آن قوم تیر در عقب او انداختند چنانکه بعقب او رسید و شیخ احمد بدان التفات نکرد و او را در حقایق اشعار است از غزل و رباعیات و رسایل و این رباعی از اوست :
ای جان اگر از غبار تن پاک شوی
تو روح مقدسی بر افلاک شوی
عرش است نشیمن تو شرمت ناید
کائی ّ و مقیم خطّه ٔ خاک شوی .
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زوزنی . مکنی به ابوسهل بن محمد. یکی از مشاهیر فقهای شافعیه است و کتابی بنام جمعالجوامع بطرز مختصر مزنی کرده است . (...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زوزنی . مکنی به ابونصربن علی . وی از شعرای عهد عضدالدوله ٔ دیلمی است و در بغداد میزیست . رجوع به قاموس الاعلام شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین الدین . رجوع به احمدبن احمد زبیدی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین الدین . رجوع به احمدبن احمد سروجی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین الدین . رجوع به احمدبن احمدبن احمدبن عبداللطیف ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زین القضاة. رجوع به احمدبن محمدبن حجری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ژنده پیل . رجوع به احمدبن محمدبن جریر و احمدبن ابی الحسن بن محمدبن جریر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سامری شامی مکنی به ابوالعباس اوراست : الجامع که شرح مجموع محمدبن شرف کسلائی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) السبتی . در مراکش رئیس متصوفه بوده . او راست : زایرجة ابی العباس الخزرجی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سبط العجمی . رجوع به احمدبن ابراهیم بن محمد حلبی ... شود.