اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) جزّار ۞ پاشای سن ژاندارک (عکه ) یکی از وزرای مائه ٔ دوازدهم هجری دولت عثمانی . او بدانگاه که والی صیدا بود در برابر ژنرال ناپلئون مقاومتی سخت مردانه کرد و او را منهزم و سپاهیان او را پراکنده و ببازگشت مجبور ساخت و این معنی سبب شهرت احمد جزار شد. وی اصلا ازمردم بُسنه است و در اول بممالیک مصر پیوست و پس ازطی مراتبی چند متصرفی بحیره بدو دادند. جزار بمعنی قصاب لقبی است که عرب به وی داده است حاکی از کثرت قتل و سفک دماء که او مرتکب شده است پس از آن متقلد حکومت بیروت شد و در این وقت چون بر ظاهر العمرو غالب و فایق آمد و او را بکشت با رتبه ٔ وزارت بولایت صیدامنصوب شد و پس از آنکه در 1789 م . در عکه بناپارت را منهزم ساخت ولایت شام بدو سپردند و چهار کرت این ولایت داشت و در کرت اخیر در 1219 هَ . ق . در دمشق شام وفات کرد و او وزیری نهایت مقتدر بود لکن سفاکی بر طبع او غالب بود. (قاموس الاعلام ذیل جزار احمدپاشا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جباره . رجوع به احمدبن محمدبن عبدالوالی مقدسی ... شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جبیربن محمد کوفی نزیل انطاکیه . او راست : کتابی در قراآت خمس و از هر شهر یک تن راذکر میکند. وفات او به سال 258 ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جحدر الخراسانی الغریبی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 355).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جحی بن موسی الحسبانی دمشقی ملقب به تقی الدین . وی ذیلی بر وفیات شیخ تقی الدین بن رافع دارد. وفات او به سال ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جرج الذهبی مکنی به ابوجعفر. معاصر ابوالولیدبن رشد. او فاضل و عالم بصناعت طب و در اعمال آن صاحب حسن تأتّی ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جزار. رجوع به ابن جزار ۞ و رجوع به احمدبن ابراهیم افریقی و رجوع به عیون الانباء ج 2 صص 37 - 39 و ص 45 و 46 ش...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 209) گوید: شیخ ابواحمد حسن بن عبداﷲبن سعید عسکری لغوی در کتاب الحکم ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن حمدان بن مالک القطیعی البغدادی مکنی به ابوبکر قطیعی . در نامه ٔ دانشوران (ج 3 ص 121) آمده است که : وی ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن غلام بن زریق . نام معزّمی بطریقه ٔ مذمومه و او معاصر ابن الندیم بوده و از زیر طشت آواز آدمی برمی آورده ...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن لبان مقری مکنی به ابوالعباس . او راست : تنبیه ذوی الاغترار علی مسالک الابرار.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.