احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) حاجی (امیر...) حاکم هرات و صاحب اختیار سرکار ماوراءالنهر بزمان سلطان حسین میرزای تیموری . رجوع به حبط ج 2 ص 264 و 250 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) پسوی (خواجه ). از اولاد محمد حنفیه که شاهرخ میرزا بر مزار وی عمارتی عالی ساخت . (حبط ج 2 ص 151).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) التابعی نجل احمد التابعی السروی دارای گواهینامه ٔ دارالعلوم خدیویه و مستخدم دیوان عموم الأوقاف . وی در سن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الائمة. رجوع به احمدبن علی بن هشیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الاسلام . رجوع به احمدبن عبدالعزیز... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )تاج الدین . رجوع به احمدبن عبدالقادر حنفی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به احمدبن عثمان بن ابراهیم صبیح ترکمانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به احمدبن عطأاﷲ اسکندرانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین . رجوع به احمدبن محمدبن عبدالکریم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تاج الدین حنفی . رجوع به احمدبن ابراهیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) تجیبی . ابن بشر. معروف به ابن اغبس . محدث است .