اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) حمّادی سرخسی . مؤلف کشف المحجوب آرد (چ ژکوفسکی ص 216) که : وی مبارز وقت و مدّتی رفیق من بود و از کار وی عجائب بسیار دیدم . وی از جوانمردان متصوف بود. و جامی در نفحات الانس از او بعنوان احمدبن حماد سرخسی ، عبارت فوق را از کشف المحجوب نقل کرده و سپس از قول او گوید: روزی از وی پرسیدم که : ابتداء کار تو چگونه بود؟ گفت : وقتی من از سرخس برفتم و به بیابان درآمدم بر سر اشتران و مدتی آنجا بودم و پیوسته دوست داشتمی که گرسنه می بودمی و نصیب خویش بدیگری دادمی و قول خدای تعالی در پیش دل من تازه همی بودی که : یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة ۞ . و بدین طائفه اعتقاد داشتم . روزی شیری از بیابان برآمد و اشتری را از آن من بشکست و بر بلندی شد و بانگ بکرد هرچه اندر آن بیشه سباع بودند از انواع ، چون بانگ وی بشنیدند بر وی جمع شدند وی بیامد و اشتر را ز هم بدرید و هیچ نخورد باز برسر بالا بشد سباع بجمله از گرگ و شغال و روباه و امثال ایشان درافتادند و سیر بخوردند و وی می بود تا همه بازگشتند آنگاه بیامد و قصد کرد لختی از آن بخورد روباهی از دور پدید آمد شیر بازگشت و بر بالا شد تا آن روباه چندانکه بایست بخورد و برفت شیر فرود آمد و لختی بخورد و من از دور نظاره میکردم بوقت رفتن بزبانی فصیح مرا گفت : یا احمد ایثار لقمه کار سگان است و ایثار مردان دین باشد من این برهان از وی بدیدم دست از همه شغلها بازداشتم و ابتدای توبه ٔ من این بود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم ، مکنی به ابن زبیر. رجوع به ابن زبیر احمدبن علی بن ابراهیم شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم غسانی . رجوع به قاضی قضاة الیمن احمد شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمد. رجوع به قاضی ابن سیمکة شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حجر عسقلانی ، مکنی به ابن حجر و ابوالفضل . رجوع به ابن حجر ابوالفضل شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هبة اﷲ، مکنی به ابن مأمون . رجوع به ابن مأمون احمد شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن سریج فقیه شافعی قاضی شیرازی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب به باز اشهب . رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 17 ...
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم ، مکنی به ابن خلکان . رجوع به ابن خلکان شمس الدین شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین . رجوع به ابوبکر ناصرالدین شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ. رجوع به قاضی الحرمین احمد شود.
قاضی احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن محمدبن عطاء اﷲبن عوض اسکندرانی زبیری ، ملقب به ناصرالدین . از افاضل اوائل قرن نهم هجری اس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.