احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ذغله یا دقله . او راست : ایدرولیک یا علم حرکة المیاه و موازاتها (معرّب ) چ سنگی بولاق سال 1257 هَ . ق . و حساب المثلث . که بفرانسه تریگونومتری نامند. (معرب ) چ بولاق بسال 1259 و رضاب الغانیات فی حساب المثلثات (معرب ) چ بولاق 1259. (شاید این دو کتاب یکی باشد) و مثلثات مستویه و کرویه . (معرب ) چ بولاق بسال 1257. (معجم المطبوعات ).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حنبل بن هلال بن اسدبن ادریس بن عبداﷲبن حیان بن عبداﷲبن انس بن عوف بن قاسطبن مازن بن شیبان بن ذهل بن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حنبلی مقدسی ملقب بشهاب الدین .او راست : تفسیر. وفات وی به سال 728 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالدبن عبدالرحمان بن محمدبن علی . مکنی به ابوجعفر. وی اصلا از مردم کوفه است از بزرگان محدثین امامیه م...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالد براثی محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خالد برقی کاتب . رجوع به احمدبن ابی عبداﷲبن محمدبن خالدبن عبدالرحمان احمدبن محمدبن خالد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خضر. ملقب به شهاب الدین . متوفی به 785 هَ . ق . او راست : شرح دررالبحار در فروع . و حاشیه ای بر شرح فناری...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمدبن خضر عمری شافعی کازرونی ملقب بنورالدین .نزیل مکه . او راست : الصراط المستقیم فی تبیان القرآن الکریم . و طو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خلف اشبیلی الحوفی الفرضی مکنی به ابوالقاسم و ملقب بفقیه . رجوع به ابوالقاسم احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن خلف بن اللیث مکنی به ابوجعفر. رجوع به ابوجعفر احمدبن محمدبن اللیث ملقب به امیر شهید شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن دراج ، معروف به ابن دراج اندلسی شاعر. ثعالبی گوید: وی در صقع اندلس چون متنبی بدیار شام بود. وفات وی ...