احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) رانی مکنی به ابوالفضل بن حسن واعظ دمشقی وی بدمشق فرود آمد و از ابوالحسن صخر الازدی حدیث شنود و ابن السمعانی گوید: ران مدینه ای است در ارمینیه و آن غیر ارّان آذربایجان است . (تاج العروس ماده ٔ رین ).
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن حسن بن قاضی الجبل حنبلی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن خلف بن احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن خلیل خوئی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن شهاب الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن صالح ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبدالرحمان ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبدالسلام کواری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبدالسید اربلی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبدالعزیز فهری ... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبداﷲ... شود.