احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) (سید) عاصم . مکنی بابوالکمال . او برهان قاطع را بزمان محمودبن عبدالحمیدخان سلطان عثمانی ترجمه کرد و در رمضان 1220 هَ . ق . به ترجمه ٔ ترکی قاموس شروع کرده و در ذی القعده ٔ سال 1225 هَ . ق . آنرا بپایان رسانیده است و نام این ترجمه الاوقیانوس البسیط فی ترجمة القاموس المحیط است . و این ترجمه ای است بی عدیل و حاکی از کمال فضل و احاطه ٔ مترجم . رحمةاﷲ علیه .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن محمدبن صالح اللوزائی . رجوع به روضات الجنات ص 193 س 7 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسین الحسینی . تلمیذ ابوعبداﷲ محمدبن السید ابی جعفرالقاسم بن الحسین بن معیة الحلی الحسنی الدیباجی . رجوع ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین رازی نیشابوری . محدث و صاحب تصانیف است . وفات او به سال 315 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ختاش مکنی به ابونصر. از مردم بخارا و محدث است .
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن خیار کاتب . بعربی شعر نیز می گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن علی بن خیران الکاتب المصری . مکنی به ابومحمد و ملقب بولی الدوله . یاقوت گوید: او پس از وفات پدرش علی بجای او بم...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن رازح . جاهلیست . رجوع به تاج العروس ج 2 ص 143 و منتهی الارب چ ایران ج 1 ص 425 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی رزقون المرسی مکنی به ابوالعباس و جد او احمدبن رزقون است محدث است و از ابوعلی بن سکرة روایت کند.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن سعید. او راست : طل الغمامة فی مولد سید تهامه .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن سعید غرناطی . او راست : تاریخ یمن . وفات او به سال 673 هَ . ق . بود. (کشف الظنون ).