احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عزّت پاشا. یکی از وزرای دولت عثمانی در نیمه ٔ دوم مائه ٔ دوازدهم هجریست . اصل او از کوتاهیه و از نسل کرمیان بیک است . او از برآوردگان بابعالی است و سپس مقام کدخدائی صدارت عظمی داشت و پس از آن مدتی او رانفی کردند و سپس آزاد شده و امانت ترسخانه [ جیبه خانه ] و ضرابخانه بدو محول شد. و در 1184 هَ . ق . بمأموریت وی را بمصر فرستادند و پس از بازگشت کرّت دیگر رتبه ٔ کدخدائی صدارت یافت و آنگاه که سرعسکر بکرش محمد پاشا بقتل رسید او را درجه ٔ سرعسکری دادند و برای شجاعت و درایتی که از وی بظهور پیوست متعاقب یکدیگر حکمرانی و دین ، ارزروم و حلب بدو مفوّض آمد و سپس بمحافظی مدینه منصوب شد و چون در وقایع سال 1191 در انجام وظائف خویش قصور ورزید معزول و بمتصرفی قدس شریف معین گردید و در 1193 آنگاه که والی حلب بود عزل و اموال وی مصادره شد و باز متصرفی قدس به وی تفویض گردید و بعد از آن والی سلستره شده و در 1195 در وقتی که سمت محافظی ده خوتین داشت بدانجا وفات کرد.
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (بک ) نجیب . صاحب جریده ٔ المنظوم و مفتش و امین عموم آثار المصریة. او راست : الاثر الجلیل للقدماء وادی النیل . طبع بولا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجیب الدین ابیوردی . رجوع به احمد باوردی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نحّاس . رجوع باحمدبن محمدبن اسماعیل و رجوع بروضات الجنات ص 60 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نحاس دمشقی . رجوع باحمدبن ابراهیم نحاس ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (بک ) ندی . وی معلم موالید الثلاثة در مدرسة الطنیه ٔ مصر و معلم فن ّ زراعت در مدارس الحربیة بود. او راست : الاَّیات البی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نراقی و او احمدبن مهدی بن ابی ذر کاشانی نراقی متخلص به صفائی است . وی بحری مواج و استادی ماهر و عماد اکابر و ادیب ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نسائی . رجوع به احمدبن زهیر ابوخیثمة... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نسائی . رجوع به احمدبن شعیب و رجوع به نسائی و معجم المطبوعات شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) نسیم . شاعر حزب الوطنی . او راست : دیوان احمد نسیم دو جزء. طبع مطبعة الاصلاح بسال 1326هَ . ق . 1908/م . و وطنیات...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نصرالدوله . رجوع به احمدبن مروان و نصرالدولة ابونصر شود.