گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قزوینی رازی معروف به ابن فارس و مکنی به ابوالحسین . او راست : فقه اللغه ٔ صاحبی و آنرا بنام صاحب کرده است ۞ . و رجوع به ابن فارس شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۴ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن میکال ، ملقب بعبیداﷲ ابوالنصر و مکنی به ابوالفضل . او راست : مخزن البلاغه فی التاریخ . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن میمون . از وزرای متقی و مکتفی عباسی . (دستورالوزراء ص 2 و حبط ج 1 ص 304). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن میمون ابی الحواری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به احمدبن ابی الحواری شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن النائب الانصاری رجوع به احمدبک شود. (معجم المطبوعات ). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نابت اندلسی . محدث است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ناصربن طاهر حسینی حنفی ، ملقب ببرهان الدین و مکنی به ابوالمعالی . متوفی به سال 689 هَ .ق . او راست : تفسیر. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ناصرالحق کبیر. رجوع به ابوالحسین احمد... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نامربن الباعونی ، مکنی به ابوالعباس و ملقب بقاضی شهاب الدین . او راست منظومه ای در فقه شافعی به نام عباب فی ... احمد احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن نجیح بن ابی حنیفه ، مکنی به ابوالحسین . او راست : کتاب العفو و الاعتذار. (ابن الندیم ). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نحاس نحوی ، مکنی به ابوجعفر. او راست : کتاب طبقات اللغویین و النحاة. وفات او به سال 338 هَ .ق . بود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۸۰ ۱۸۱ ۱۸۲ ۱۸۳ ۱۸۴ صفحه ۱۸۵ از ۳۱۸ ۱۸۶ ۱۸۷ ۱۸۸ ۱۸۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود