احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (خواجه سیدی ...) کجحی . مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 184): امیر یوسف ترکمان بنخجوان آمده و خواجه سیدی احمد کجحی که خلاصه ٔ خاندان مشایخ عالی شان بود نزد او رفته از بلیاتی که در آن اوقات بتبریزیان رسیده بود شمه ای بعرض رسانید و داروغه و استمالت نامه ای ستانده مقضی المرام مراجعت نمود.
واژه های همانند
۳,۱۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خجندی برهانی ملقب بعلاءالدین . او راست : القصاری در تصریف .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خرّاز. رجوع به ابوسعید خرّاز احمد... و رجوع به احمدبن عیسی الخرّاز شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) خراسانی . رجوع به نفحات الانس جامی ص 147 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خرقی بن محمدبن احمد. از ائمه ٔ محدثین است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خصّاف . رجوع به احمدبن عمر شیبانی حنفی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خصافی حنفی . رجوع به احمدبن علی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خطابی . رجوع به ابوسلیمان احمد یا حمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) خطی بحرانی . رجوع به احمد بحرانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) خطیب بغدادی . رجوع به احمدبن علی ... و رجوع به خطیب احمدبن علی و رجوع به روضات الجنات ص 78 شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) الخطیب الجاوی . رجوع به خطیب الجاوی شود.