احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مستعلی ابوالقاسم احمدبن مستنصربن ظاهربن حاکم بن عزیزبن معزبن منصوربن قائم بن مهدی . از خلفای فاطمی مصر. مولد او در 469 هَ . ق . و جلوس وی روز عید غدیرخم 487و وفات او در 495 بوده است . در زمان او دولت فاطمیان مختل گردید و ترسایان بر شام مستولی شدند چنانکه در 491 بر انطاکیه و در 492 بر معرةالنعمان و بیت المقدس و در 493 بر حیفا و در 494 بر قیساریه دست یافتندو احمد از عهده ٔ دفع آنان برنیامد تا ایوبیان دست ترسایان و هم فاطمیان را از مصر و شام کوتاه کردند.
واژه های همانند
۳,۱۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن فضل اﷲ عمری عروی ، ملقب به شهاب الدین و معروف به ابن فضل اﷲ شافعی . وفات وی به سال 749 هَ .ق . بود. ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن مرتضی . رجوع به ابن مرتضی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن الوزیربن سلیمان بن مهاجر، مولی قیسبةبن کلثوم السوقی ، مکنی به ابوعبداﷲ. او از ابن کلیب و عبداﷲبن وهب س...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن محمد کرمانی عمری شافعی ، معروف به ابن فضل اﷲ کاتب دمشقی و ملقب بشهاب الدین . رجوع به ابن فضل اﷲ شهاب ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن المرتضی الیمنی . یکی از علماء زیدیه . او راست : الملل و النحل و آن کتابی مختصر است و در آن گوید که فرقه ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن الوزیر سلیمان بن مهاجر، مکنی به ابوعبداﷲ.رجوع به احمدبن الوزیر و احمدبن یحیی الوزیر شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن هبةاﷲ الدمشقی الشافعی ، ملقب بصدرالدین . او از فقهاء شافعیه بود و منصب قاضی القضاتی داشت و به سال 656 هَ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن یسار. رجوع به احمدبن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی الجلالی ، مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از مشایخ متصوفه . صاحب جنیدو ابوالحسن نوری و جز آنان . (کشف المحجوب هجویری ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی سهروردی قرشی بکری شافعی ، ملقب بشمس الدین کاتب . او در لغت و ادب و موسیقی ید طولی و در حسن خط قدح معلی ...