احمس
نویسه گردانی:
ʼḤMS
احمس . [ اَ م َ ] (ع ص ) جای سخت و درشت . || مرد درشت در دین و دلیر در جنگ . مرد سخت دین . ج ، حُمس . || مرد دلاور. مرد شجاع . دلیر. سخت دلیر. (زوزنی ). || سال سخت و قحطناک . ج ، احامس ، حُمس .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
احمس . [ اَ م َ ] (اِخ ) (بنو...) بطنی است از ضبیعة.
احمص .[ اَ م َ ] (ع ص ) سارق گوسفندهای دزدیده . (منتهی الارب ). گوسفنددُزد. (مهذب الاسماء). || کف پا که با زمین ملحق نشود. (غیاث از منتخب و ...