اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احول

نویسه گردانی: ʼḤWL
احول . [ اَ وَ ] (اِخ ) رجوع به احمد محرر و احول محرر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صالح احول . [ل ِ ح ِ اَ وَ ] (اِخ ) در روضه ٔ کافی روایتی از منصوربن عباس از سلیمان مسترق از صالح احول از ابی عبداﷲ درباره ٔ قیامت آمده اس...
صفین احول . [ ] (اِخ ) در اوان خلافت مروان به امر وزارت مشغولی می کرد. (دستور الوزراء ص 20).
احول بنی امیه . [ اَوَ ل ِ ب َ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) لقب هشام بن عبدالملک ، دهمین از خلفای بنی امیه است . رجوع به هشام ... شود.
اهول . [ اُ] (ع مص ) زن خواستن . با اهل شدن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). تأهل . زن خواستن . با اهل شدن . || آرام یافتن و ب...
اهول . [ اَهَْ وَ ] (ع ن تف ) باهول تر. ترسناک . یقال : ما اهول ؛ چه هولناک است . (ناظم الاطباء). هول تر.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گویند: اهول ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.