احول
نویسه گردانی:
ʼḤWL
احول . [ اَ وَ ] (اِخ ) ابوالعباس محمدبن حسن بن دینار. یکی از علماء لغت و شعر. او راست : کتاب الدواهی . کتاب السلاح . کتاب ما اتفق لفظه و اختلف معناه . کتاب فعل و افعل . کتاب اشباه . و او دیوان ذوالرمه و بعض دیگر از شعرای عرب را گرد کرده است . (ابن الندیم ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
صالح احول . [ل ِ ح ِ اَ وَ ] (اِخ ) در روضه ٔ کافی روایتی از منصوربن عباس از سلیمان مسترق از صالح احول از ابی عبداﷲ درباره ٔ قیامت آمده اس...
صفین احول . [ ] (اِخ ) در اوان خلافت مروان به امر وزارت مشغولی می کرد. (دستور الوزراء ص 20).
احول بنی امیه . [ اَوَ ل ِ ب َ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) لقب هشام بن عبدالملک ، دهمین از خلفای بنی امیه است . رجوع به هشام ... شود.
اهول . [ اُ] (ع مص ) زن خواستن . با اهل شدن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (بحر الجواهر). تأهل . زن خواستن . با اهل شدن . || آرام یافتن و ب...
اهول . [ اَهَْ وَ ] (ع ن تف ) باهول تر. ترسناک . یقال : ما اهول ؛ چه هولناک است . (ناظم الاطباء). هول تر.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گویند: اهول ...