احیاء. [ اَح ْ ] (ع  ص ، اِ) ج ِ حَی ّ. زنده ها. زندگان  
:  و لا تحسبن َّ الذین  قُتلوا فی  سبیل اﷲ امواتاً بل  اَحیاءٌ عند ربهم  یُرزقون . (قرآن  
169/3).
به  قسطنطین  برند از نوک  کلکم 
حنوط و غالیه ، موتی  و احیا. 
خاقانی .
||  قبیله ها. قبائل  
:  بفرمودش  طلب  کردن  و در احیاء عرب  بگردیدند و به  دست  آوردند. (گلستان ).  ||  ج ِ حَیاء. رجوع  به  حَیاء شود.