اخو. [ اَ ] (ع اِ) حالت رفعی اخ . برادر. برادر نسبی . || دوست . همنشین . ج ، اخون ، آخاء، اِخوان ، اُخوان ، اِخوة، اُخوة، اُخُوّ، اُخوّة.
اخو. [ اِ خ ُ ] (اِخ ) ۞ نام پری ایست در اساطیر قدیمه ٔ یونانی . || (یونانی ، اِ) ۞ انعکاس صدا بزبان یونانی . (قاموس الاعلام ).
آخ و اوخ . [ خ ُ ] (اِ صوت مرکب ، از اتباع ) حکایت صوت ناله ٔ بیمار و مانند آن .
اخ و پف کردن . [ اَ خ ُ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نکوهیدن بسیار. عیب کردن . کراهت نمودن . مکرّر اظهار کراهت از چیزی کردن . اظهار نفرت کردن .