اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ادانوش

نویسه گردانی: ʼDʼNWŠ
ادانوش . [ اَ ] (اِخ ) نام مردی بود، مندارس (مدارس ، فرهنگ سروری و در نسخه ای تدارس ) او را بعذرا فرستاد که بَرِ وی باش ، عذرا چشم او بکند بخشم . (لغت فرس اسدی ). نام شخصی که برسالت و ایلچی گری پیش عذرا آمده بود و عذرا از قهر و خشم چشم او را به انگشت کند. (برهان قاطع) :
بر او جست عذرا چو شیر نژند
بزد دست وچشم ادانوش کند. ۞

عنصری (از شعوری ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
درست این واژه دانوش است که در اوستایی دانو (دانا) و اوش (هوش) به معنی دانای با هوش بوده است ولی ادانوش در شعر عنصری از دانوش بوده که گاهی الف به تنهای...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.