اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارب

نویسه گردانی: ʼRB
ارب . [ اِ رِ ] (اِخ ) ۞ در اساطیر یونان پسر کائو و شب ، و بقول دیگر، برادر شب است که با او ازدواج کرد و از ایشان اثیر (اِتِر) و روز پدید آمد. هی ژَن ، تقدیر و سرنوشت ، مرگ ، خواب ، اوهام ، ستیکس و پارک ها را نیز در زمره ٔ فرزندان او آورده است . ارب با تیتان ها بجنگید و زاوش او را بدوزخ افکند. شعرای قدیم عموماً ارب را در ظلمات دوزخ یاد میکنند. در نظر شعرای یونان ارب ناحیتی است در زیر زمین که در آن گروهی از اموات مسکن دارند و آن مأوائی موقت است و مردگان در آنجا کفاره ٔ گناهان خویش دهند. اغلب ارب را با دوزخ مشتبه کرده اند. بنابر اشعار منسوب به هُمِر، مدخل ارب در اقصی مغرب در کشور سیمیریان است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) طایفه ای از طوائف فارس است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 104).
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) از ایلات خمسه ٔ فارس است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) شعبه ای ازهفت لنگ بختیاری است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. کوهستانی و معتدل و 563 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات بنشن ، ...
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ناحیه ای است کوهستانی هوای آن معتدل است 230 تن سکنه دار...
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اربعه بالا (علیا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. ناحیه ای است کوهستانی . هوای آن معتدل است 182 تن...
عرب . [ ع َ رِ ] (ع اِمص ) تیزی معده . (منتهی الارب ).
امیر عرب . [ اَ رِ ع َ رَ ] (اِخ )کنایه از رسول اکرم (ص ) است . (از یادداشت مؤلف ).
تپه عرب . [ ت َپ ْ پ َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب زابل و هیجده هزارگزی شمال خاوری سکوهه و هیجده هزارگزی خا...
چاه عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) منزلی در ناحیه ٔ خوارزم که سلطان تکش در آن محل بمرض خناق درگذشت . مؤلف حبیب السیر نویسد: «... و کیفیت فوت ت...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.