اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اربی

نویسه گردانی: ʼRBY
اربی . [ اُ رَ با ] (ع اِ) سختی . سختی زمانه . || بلا. داهیه . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۶ ثانیه
زبان عربی . [ زَ ن ِ ع َ رَ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عرب و عربی شود.
حرمل عربی . [ ح َ م َ ل ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مولی . و آن نوعی حرمل است . و رجوع به حرمل ابیض و حرمل شود.
گرهن عربی . [ گ ِ رِ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان ، کنار راه مالرو گله دار به وراوی . هوای آن گرم و دارای 64 تن سکنه...
عربی پاشا. [ ع َ رَ ] (اِخ ) پیشوای انقلاب عربی است . به سال 1250 هَ . ق . در یکی از دهات مصر متولد شد.تحصیلات خود را در مدرسه ٔ الازهر بپایان...
القبو (أو العقد القنطری) هو هیکل تسقیفی معماری مکور من الداخل. من الناحیة الإنشائیة یعمل القبو کوحدة واحدة تنقل الأحمال من هیکل السقف إلى الجدران أو ا...
ملولی عربی . [ م َ ی ِ ع َ رَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ خدیوی ممسنی فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
آکاسیای عربی گونه‌های مختلف این درختچه را به‌طور کلی «آکاسیای عربی» می‌خوانند. در عربستان، افریقا و جنوب ایران می‌روید. در جنوب ایران انواع آن دارای ن...
صَمغ کُندُر که از گیاه کندر گرفته می‌شود به عنوان خوشبو کننده استفاده می‌شود. صمغ کندر را معمولاً با اسفنددانه می‌سوزانند. برای استخراج صمغ کندر، به ...
ابوبکربن عربی . [ اَ بو ب َ رِ ن ِ ع َ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابن العربی ابوبکر محمد و ابن عربی ابوبکر محیی الدین محمد شود.
قاضی ابن عربی . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ. رجوع به ابن عربی ابوبکر شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۸ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.